پر شد آئینه از گل چینـــــــی
آه از این جلــــوه های تزئینی
گفته بودی چگــــونه میگــریم
به همین سادگی که میبینی
سکه ی زندگـــــی دو رو دارد
گاه غمگین و گاه غمگــــینی
شاخه های همیشه بالائــی
ریشه های همیشه پائینـــی
عاقــــبت میهمان یک نفــریم
مـــرگ با طعم تلخ شیرینــی